ما ... در عهد شباب دستمان به دهانمان نمیرسید
لاکن کـ]س[خُلانه و بد فرم عاشق بودیم و هوای ازدواج داشتیم
حالا دستمان به جیبمان میرسد ونان بازوی خود را میخوریم
شدید ، یبوست عشقی گرفته ایم و هرچه زور میزنیم دریغ از زره ایی عشق
و ازدواج را هم عملی صرفاً اروتیکال میپنداریم .
یعنی چه که برویم گوشه پارک دست هم را بگیریم ... لنگ بگیریم ... یه جای دیگر بگیریم ... سرشو بگیره ... ما وسطشو بگیریم ...در بین این بمال بمال مدام کـ]س [شعریات رمانتیک بگوییم و آخر الامر بر این اعمال نام عشق و محبت بنهیم .
این کارها حاشیه روی برای رسیدن به اصل موضوع و یا همان هم خوابگی و بکن بکن است
ما ... ، ترجیح میدهیم اول برویم سر اصل موضوع ...
و بعد با چشم و دلی سیر به موضوع فکر کنیم...
تو فوووووووق العادهای... براوو...
mis probity
فحش دادی ...
مگه نه ?!
no problem (:
شما لطف می کنی ما رو لینک کنی...من هم دارم مرامی کامنت مینویسم....چون دستم به طرز وحشتناکی بریده ......یک سانت بالای شاهرگم.....با قوطی تن ماهی....می خوام کلاس بذارم بگم خود کشی کردم...کلاس داره حالا؟؟...خز نشده باشه؟؟....
درباره ی پستت:
جناب هدایت می فرمایند:
عشق دام طبیعت است برای تولید مثل.....
خودکشی دیگه جوات شده (:
در چنین مواقعی من با یه لبخند عمیق و یه چشمای خندون میگم مردشور ببره تو رو پسر ... البته صرفا جنبه تعریف داره ...
امیدوارم بعد از اون عمل چشمات درست واقعیت رو ببینه ..
برای اینکه به اصل موضوع برسی باید هزینه کنی پس همون بهتر که به یبوست عشقیت ادامه بدی!
تو تب داری ! شایدم قانقاریا گرفته باشی اصلا شایدم رو به موتی . حالت وخیمه ها !
این جماعت بالا چه حالی کردن....
یبوست عشقی با بیزاکودیل حل میشود...
ما عاشق شدیم و به اسهال افتادیم
خفن خنده ای سر دادیم کله ی سحر!
دل چسبناک بود
این پست با معرفی خودت که گفتی یک عدد بچه و کبریت بی خطری منافات داره!!!!
تو خطرناکی داغی حالیت نیست!
.............................
شهدا هم اختیار دارین منم اگه چیزی نوشتم واسه این بود که یه چیزی یه جام گیر کرده بود!!